به زندگی ام که نگاه میکنم لحظه ای احساس خوشبختی دارم ،داشته هایم را که مینگرم خدایم را شکر میکنم
نه مشکل ونه غم ونه غصه ای…
اما سوالاتی ذهنم را مشغول میکند:آیا چادری بودن من کافیست؟
آیا دیگران را از خود راضی نگه داشتن کافیست؟
آیا زندگی خوب داشتن کافیست؟
حال خودم را که میپرسم میبینم حالم خوش نیست
چیزی قلبم را به درد می آورد.
آیا من در حفظ دین خود تلاشی داشته ام؟
آیا تا الآن من لبخندی برلبان آقا وصاحب الزمانم نشانده ام؟
آیا لحظه ای احساس کرده ام خدایم از بنده اش راضی ست؟
من در جواب سوال هایم سرم را پایین میگیرم
وسوال دیگری که در پس این شرمندگی ام می آید:
توان من چه اندازه بوده ومن چقدر کوتاهی کرده ام؟
وباز از خود میپرسم چه اندازه از گناهان دیگران را که شاید میتوانستم جلوی آنها را بگیرم ونگرفته ام را در نامه ی اعمال من مینویسند؟
آیا من وظیفه ی خود را در قبال دین اسلام انجام داده ام؟
آخرین نظرات